آیا اینگونه اشتیاق! در شان ملت ایران است؟

ساخت وبلاگ
نباید از یاد ببریم و فراموش کنیم که از آن زمان تاکنون، زمان زیادی هم نگذشته است. داستان ما، مال چند صدسال پیش نیست. سری بچرخانیم می توانیم، خیلی زود، آن را دوباره مرور کنیم. مقطعی از تاریخ ایران اسلامی است که ۸ سال طول کشید. و از زمان پایان آن تنها ۲۵ سال گذشته است.


آی مردم! آی مسئولان! نگذارید از یاد برود، که اگر برود، روحمان می رود، معنویتمان به یغما می رود. عشقمان از یاد می رود. هنوز دیر نشده است. باز هم می توان به آن دوران بازگشت. عزت و شأن زیادی داشتیم در آن زمان. آن دوران را بدون جنگ هم می توانیم داشته باشیم.

یادتان هست که؟! بچه های شما در همان دوران دفاع مقدس، همان جنگی که تحمیلمان کردند و زخممان زدند؛ یادتان هست؟

ما که ذره ای کوچک و ناچیز از آن دوران هستیم، یادمان هست که مردم خوبمان چگونه ابراهیم گونه، اسماعیل هایشان را به قربانگاه عشق می فرستادند، از زیر قرآن ردشان می کردند و آب پشت پا می ریختند به پایشان. کوله هایشان را با نان و خرما و کنسروی پر می کردند تا آذوقه راهشان باشد و توشه سنگرهایشان. آنجا هم که می رسیدیم باز هم از سفره های خود از شکم خود می زدند و برایمان هدیه می فرستادند تا مبادا بچه هایشان، رزمندگانشان، دلاورانشان گرسنه بمانند.

آی مردم! یادتان هست؟ همین خود شما بودید که برایمان می فرستادید آن کمپوت و کنسرو را، آن بیسکویت و نان را، و بر روی کاغذی می نوشتید؛ «هدیه ای کوچک برای دلاوری بزرگ، ما را ببخشید که بیشتر از این نداریم. نوش جانتان!؟»

همان زمان ما هم می دانستیم که شما هم در مضیقه اید، کم دارید، تحریم است و فشار اقتصادی. خورد و خوراکتان، معیشتتان کم شده است. با کوپن اموراتتان را می گذراندید. به اندازه ای که دور سفره کوچکتان بنشینید واز همان اندک هم بزنید برای ما! دلتان بزرگ بود. به بزرگی خورشید و عشق، معرفتتان شرمنده مان می کرد. عزت نفستان، مناعت طبعتان ما را دلگرمی می داد به ادامه راه، راهی که سرافرازی را برای شما مردم خوب و دوست داشتنی آرزو می کرد.

فرزندان شما هم در آن کوران جنگ و دفاع، از ناموس و دین و آیین، شرمشان می آمد آن هبه های شما را، آن دسترنج ارزشمند را نوش جان کنند، که شما می گفتید نوش جانتان!

بچه های شما همان ها را هم تقسیم می کردند بین خود، نمی خوردند و نگه می داشتند برای روز مبادا. در برابر دوربین هم که قرار می گرفتند، می گفتند به لطف مردم خوبمان همه چیز هست. مردم نگران نباشید ما وضعمان خوب است، خوب می خوریم، نگران نباشید. اما شما خوب می دانستید که بچه هایتان دروغ مصلحتی می گفتند، باز هم برایمان می فرستادید، آن آجیل ها در بسته های کوچک یادتان هست برایمان می فرستادید؟

چند دانه پسته، بادام، نقل و نخودچی. یادش به خیر! مرباهای خوشمزه تان که دست پخت مادرهای مهربان این دیار عاشق پرور بود، چه صفایی داشت.

چقدر زود گذشت. حیف! ناگهان چه شد که اینگونه شد؟! چرا؟ اصلاً از خودمان پرسیده ایم یا می پرسیم چرا؟
آن اوضاع وخیم تر بود یا الان؟!

یادتان بیاید آن هنگام که سکه می فروختند بانک ها در دولت پیشین و خیلی ها از صبح خیلی زود از ساعت ۲ یا ۳ صبح می آمدند و صف می کشیدند تا چند سکه بخرند و پشیزی سود ببرند. یادتان هست؟ صحنه های زیبایی نبود صف های طولانی خریدن سکه! بود؟

کرامت را فدای سکه کردند برخی آدم ها، شاید بعداً تلنگری به خود زده باشند که این چه کاری بود که کردیم، شاید هم نه!

مگر دنیا چقدر ارزش دارد که کرامت انسانی، عزت نفس در گرو آن سکه برود؟!
امیر مؤمنان، مولای متقیان، می فرمایند؛ «آبروی تو جامد است و با سوال و درخواست، قطره قطره می ریزد. بنگر که قطرات آبرو را پیش چه کسی می ریزی!»

روز گذشته هم، روز خوبی نبود. صف های طولانی برای گرفتن سبدی که کالاهایش، شاید، کرامت را به حراج گذاشت.

خودمان هم مقصریم، اصلاً همه تقصیر داریم. از من گرفته تا بقیه مردم! تغییر دادیم طبع مردم را، طبع نازک و لطیف مردم عوض شد آن هنگام که به همه چیز دنیایی نگاه کردیم.

مسئولان هم مقصرند. مدیر شده اند برای این که کشور را اداره کنند. راهنمایی کنند. تدبیر کنند که مردم مشکل نداشته باشند. نه این که مشکلی بر مشکلات آنان آوار شود.مسئولان هم باید کرامت را ارزش ایرانی را حفظ کنند. عزت نفس را بازگردانند.

مردم که نخواسته بودند این سبد کالای عزتمندانه را، خواسته بودند؟ دولت هدیه ای داد، و ای کاش راه بهتری برای این هدیه می یافت، تا مردم کرامتشان حفظ شود.

صف های طولانی برای گرفتن آن «سبد» راهی نبود برای حمایت از نیازمند واقعی، که پلی بود که بگذریم از آبروی خویش.

ان شاء الله نیت خیر است. اما مردم به خود آییم و به دوران عزت و اقتدار دفاع مقدس باز گردیم. کم می خوردیم، اما عزت داشتیم.

آري اينچنين بود برادر ......
ما را در سایت آري اينچنين بود برادر ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5m-director4 بازدید : 123 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 2:17